چاپ خبر
دبیرستان دوره دوم فرزانگان یک دوشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۶
مدح کور از سگ

مدح کور از سگ

سگی در کوچه‌ای به گدای کوری حمله می‌کند و کور از سردرماندگی به ستایش سگ می‌پردازد. این حکایت در دفتر چهارم مثنوی (بیت ۱۰۴۵ به بعد) نیز آمده است.

در این حکایت وضع خاص کور و ستایش اغراق‌آمیز او از سگ که او را امیر صید و شیرشکار می‌خواند، طنزآفرین شده است. هم‌چنین جناس‌سازی و بازی با الفاظ و در نظر نگرفتن موقعیت مخاطب (که سگ مهاجم است و ستایش و مدح را درک نمی‌کند تا از حمله دست بردارد) به آفرینش طنز یاری رسانده است.

ابیات پایانی حکایت و تداعی‌های سحرانگیز مولانا از فرازهای در خور تامل است:

 

گفت او هم از ضرورت کای اسد ** از چو من لاغر شکارت چه رسد

گور می‏گیرند یارانت به دشت ** کور می‏گیری تو در کوچه به گشت‏

گور می‏جویند یارانت به صید ** کور می‏جویی تو در کوچه به کید
آن سگ عالم شکار گور کرد ** وین سگ بی‏مایه قصد کور کرد
علم چون آموخت سگ رست از ضلال ** می‏کند در بیشه‏ها صید حلال‏
سگ چو عالم گشت شد چالاک زحف ** سگ چو عارف گشت شد ز اصحاب کهف‏
سگ شناسا شد که میر صید کیست ** ای خدا آن نور اشناسنده چیست‏
کور نشناسد نه از بی‏چشمی است ** بلکه این ز آن است کز جهل است مست‏
نیست خود بی‏چشم تر کور از زمین ** این زمین از فضل حق شد خصم بین‏
نور موسی دید و موسی را نواخت ** خسف قارون کرد و قارون را شناخت‏
رجف کرد اندر هلاک هر دعی ** فهم کرد از حق که یا أرض ابلعی‏

 

انتهای پیام/.