۳۰ آذر ۹۴, ۱۹:۵۶

با سلام به پرسشگرمحترم .

برای روشن شدن پاسخ بیان چند نکته ضروری است:

1. کلمه "ملائکه" جمع ملک- به فتحه لام- به معنای موجوداتى است که مخلوق و واسطه بین خدا و بین عالم مشهوداند.[1]

2. غیب و شهادت[2]؛ یکی از پایه های مهم جهان شناسی اسلامی، تفکیک میان عالم غیب و عالم شهادت است. «غیب» و «شهادت» به معنای «پنهان» و «آشکار» است. مقصود از غیب، چیزی است که از حوزه ادراکات حسی خارج باشد؛ بر خلاف شهادت که قابل ادراک شحسی است. بنا بر این مقصود از عالم غیب در مباحث جهان شناختی، بخشی از هستی است که از حیطه حواس بشر خارج است و با ادراک حسی متعارف قابل درک نیست. در بینش اسلامی، همه واقعیت های جهان و موجودات خارج از وجود انسان، محسوس نیستند بلکه بخشی از واقعیت های هستی، خارج از حیطه حواس ظاهری انسان، است. این آموزه تفکیک غیب از شهادت، اسلام را در مقابل تمام مکاتب مادی گرایی – که وجود واقعیت های غیر مادی و نامحسوس را انکار می کنند – قرار می دهد.[3] بر اساس این آموزه، ذات اقدس الهی، فرشتگان و پدیده وحی، نمونه هایی از عالم غیب اند. قرآن کریم ایمان به غیب را نخستین ویژگی پرهیزگاران و پیش شرط هدایت یابی آدمیان می داند و می فرماید: "این است کتابی که در (حقانیت) آن هیچ تردیدی نیست؛ (و) مایه هدایت تقواپیشگاه است. آنان که به غیب ایمان می آورند.[4]

بنا براین ملا ئکه موجوداتى هستند مخلوق خدا و واسطه‏‌هایى بین او و بین عالم مشهود، که خداوند آنان را موکل بر امور عالم تکوین و تشریع کرده است.

قرآن کریم کارهای فراوانی را برای فرشتگان برشمرده است. وساطت در نزول وحی و ابلاغ پیام الهی به پیامبران، تدبیر امور عالم و وساطت در وصول فیض الهی به مخلوقات، استغفار و شفاعت برای مؤمنان و امداد آنان، لعن کافران، ثبت اعمال بندگان و قبض روح آنان در هنگام مرگ از جمله مأموریت های الهی است که فرشتگان آنها را اجرا می کنند.

اما در باره این که علل و فلسفه وجودی ملائکه چیست و چه نیازی است که آنها مقسمات امر باشند باید بگوییم: خداوند تبارک و تعالی جهان هستی را بر اساس قانون علت و معلول و رعایت ترتیب میان سلسله علل، خلق نموده است و بر اساس حکمت الهی - که همان رعایت قانون علت و معلول، و لزوم تناسب و سنخیت میان آنهاست- و اراده و خواست خدای متعال، فلسفه وجود ملائکه و نقش آنان در جهان هستی، تبیین می گردد. علاوه این که از نظر عقلی نیز خلقت و علیت بدون رعایت تناسب میان علت و معلول و سنخیت بین آن دو محال است. برای ایجاد سنخیت و تناسب بین خدایی که از وحدت ذاتی برخوردار است و کثرت امکانی (موجودات مادی) به موجوداتی نیاز است که نقش واسطه را بازی کنند و کثرت محض نداشته باشند و از این جهت این قابلیت پدید می آید که فیض از عرش به فرش سرازیر گردد. فرشتگان الهی موجوداتی اند که در آموزه های دینی صاحب این نقش هستند و از کارگزاران الهی محسوب می شوند.

 


[1] ترجمه المیزان، ج17 ، ص5

[2] این بخش، از کتاب معارف اسلامی، ج1، صص123 و124 اقتباس شده است.

[3] البته بخش غیبی عالم تنها برای موجوداتی که علم و آگاهی آنان محدودیت دارد، مطرح است و در نتیجه برای خداوند – که دانای مطلق است – چنین تفکیکی بی معنا است. از همین رو قرآن مجید، خدا را «عالم الغیب و الشهادة»[3] و «علام الغیوب»[3] می شناساند.

[4] ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین. الذین یؤمنون بالغیب. (بقره، 2 و 3).

۰۱ دی ۹۴, ۱۰:۴۴
جنس فرشتگان: از امام صادق(ع) حكايت شده: «خداوند عزوجل ملائكه را از نور خلق كرد.»(1) از حضرت علي(ع) نقل شده كه در مورد ملائكه فرمودند: «آن ها نه در صلب پدران جاي مي‌گيرند و نه در رحم مادران و نه خلقت شان از ماء مهين است.»(2) باز از حضرت حكايت شده كه: «پي در پي آمدن شب‌ها و روزها در آن ها تغييري ايجاد نمي‌كند.»(3) از برخي روايات به دست مي‌آيد كه: 1. ملائكه موجوداتي هستند منزه از ماده جسماني، چون ماده جسماني در معرض زوال، فساد و تغيير است، همچنين كمال در ماده، تدريجي است از مبدا حركت مي‌كند و چه بسا در بين راه به موانع و آفاتي برخورد كند و قبل از رسيدن به حد كمالش از بين برود، ولي ملائكه اين طور نمي‌باشند.(4) 2. در روايات گاهي ديده مي‌شود كه جبرئيل مثلاً به صورت فلان انسان بر پيامبر(ص) نازل مي‌شد كه اين از باب تمثّل است؛ به اين معنا كه ظهور ملائكه براي بيننده به صورت بشر است نه اينكه ملك، بشر بشود بلكه تمثل به اين معناست كه چيزي به صورت چيز ديگر ظاهر شود مثلاً در سوره‌ مريم آيه‌ي 19 مي‌فرمايد: «فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِياً» كه جبرئيل خود را به صورت بشري براي حضرت مريم(س) ظاهر كرد ،يعني جبرئيل در ظرف ادراك ايشان به آن صورت محسوس شد، نه اينكه واقعاً هم به آن صورت درآمده باشد؛ بلكه خارج از ادراك وي صورتي غيرصورت بشر داشت.(5) 3. اينكه در روايات حكايت شده كه ملائكه از نور خلق شدند، اين احتمال مي‌رود كه ممكن است از يك اشعه‌ي غيرمرئي خلق شده باشند، چون نور فقط به اين نور محسوس اطلاق نمي‌شود، بلكه اشعه‌هايي در اين عالم هستند كه نورند، ولي با چشم ديده نمي‌شوند(6) و البته اين نكته نيز قابل توجه است كه به مقولاتي از قبيل علم، عقل، ايمان و قرآن هم نور اطلاق شده است(7)ي نوشت ها: 1 . بحارالانوار، ج 56، ص 191. 2 . نهج‌البلاغه، خطبة 108، ص 329 (فيض الاسلام) 3 . نهج‌البلاغه، خطبة 1، ص 28. 4 . الميزان، ج 17، ذيل آيه اول سوره‌ فاطر. 5 . الميزان، همان. 6 . الملائكه اطوارها، و مهامهّا التدبيريه، تاليف عبدالله الفريحي، ص 41، به نقل از «ملك در قرآن»، ص 7، پايان‌نامه كارشناسي ارشد تربيت مدرس. 7 . آشنايي با قرآن، ج 4، ص 97.