۱۷ آذر ۹۴, ۲۳:۱۶
باسلام به سوال کننده محترم 
بایدبگویم فردی که می خواهد دینش راعوض کند هیچ گناهی ندارد؛ بلکه به وظیفه عقلانی خود عمل نموده است و اسلام هم به هیچ وجه چنین عملی را تقبیح نمی کند؛ چنان که خود اشاره نموده اید خداوند در قرآن می فرماید : «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی؛ (1) در دین هیچ اجباری نیست، و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است.» اما حقيقت آن است كه بسیاری از افراد در تفسیر این آیه دچار اشتباه می شوند.
این آیه نه تنها بیان می دارد که نباید در دین اجبار باشد، بلکه بالاتر از آن می گوید اجبار در دین شدنی نیست. این بیان بسیار دقیق است ؛ زیرا اصولاً دین و اعتقاد به عنوان یک امر درونی و قلبی، قابلیت اجبار کردن یا اجباری شدن را ندارد ؛ پس به این معنا نیست که در دین و دینداری هیچ نوع اجباری وجود ندارد و یا می شد در دین اجبار باشد اما خدا آن را برداشته ؛ دین و اعتقاد مربوط به قلب و درون انسان است .حوزه قلب و دل انسان اصلاً اجبار بردار نیست .
اما ارتداد اصلاً ارتباطی با حوزه اعتقاد فردی ندارد ، بلکه حقیقتی اجتماعی است . از آن جا که انتخاب دین و اعتقاد یافتن به یک آیین و شریعت نیازمند رسیدن به درجه خاصی از رشد فکری و عقلی است ، این کار مهم از کودکان نابالغ ساخته نیست، در نتیجه چون بسیاری از امور شرعی و قانونی و اجتماعی بر نوع دین یک فرد مبتنی است ، باید معیار و میزانی برای تعیین حقوقی دین این دسته از افراد وجود داشته باشد.
در شریعت اسلام و همه اديان ديگر تبعیت از پدر و مادر معیار این امر است . مثلا مسلمان زادگان تا زمانی که به سن رشد و بلوغ فکری دست یابند ، حکم مسلمان را دارند ، يعني از نظر فقهی بچه‏ های پدر و مادر مسلمان به تبعیت از والدین‏شان مسلمان هستند . از نظر حقوقی مسلمان محسوب می‏شوند. از مزایای اجتماعی در جامعه به عنوان یک مسلمان برخوردار هستند .
اما این موضوع، غیر از اعتقاد به اسلام است. اعتقاد به اسلام نمی‏تواند سنتی و تقلیدی باشد؛ بنا بر این هر کسی وقتی به مرحله رشد عقلی و تکلیف رسید، پذیرش اسلام‏ باید به سبب دلیل باشد، نه از روی تبعیت. از این رو مراجع معظم تقلید در اول توضیح‏ المسائل می‏نویسند: تقلید در اصول دین جایز نیست .
البته این بدان معنا نیست که انسان به محض رسیدن  به سن تکلیف، از اسلام خارج شده، باید دین جدیدی برای خود انتخاب کند. اما در عین اینکه مسلمان محسوب می شود، وظیفه دارد مبانی و دلایل عقلی و محکم حقانیت اسلام را برای خود به باور و اعتقاد تبدیل نماید یا این که به حقانیت دین دیگری برسد و بدان معتقد گردد .
بنا بر این فرزندان مسلمانان، دین واقعی خود را باید خود انتخاب کنند .
از نظر جهان بینی اسلامی همه انسان‌ها از آزادی، اختیار و قدرت بر تصمیم گیری برخوردارند. خودشان سرنوشت خویش را رقم می‌زنند ؛ اسلام از راه‌های گوناگون می‌کوشد اندیشه بشر را از اسارت باطل برهاند. آدمی با دید باز و وسعت نظر بیاندیشد و داوری کند . دین و آیین حق را برگزیند.بر همین اساس اسلام به شدت مدافع تحقیق و بررسی و استدلال عقلی در مسیر یافتن حقیقت است ؛ این سخن قرآن است که می فرماید: «به بندگانی مژده باد که همه سخنان را می‌شنوند و بهترین را برمی گزینند». (2)
بالاتر از این، اسلام اساسا تقلید از دین آبا و اجدادی را محکوم می کند. مسلم است این تقلید مذموم در خصوص فردی است که به سن رشد و قدرت درک عقلی لازم رسیده است: «و چون به ایشان گفته شود که از آن چه از سوی خدا فرود آمده است، پیروی کنید، گویند: نه، به همان راهی می‌رویم که پدران ما می‌رفتند. حتی اگر پدران شان بی خرد و گمراه بوده­ اند!». (3)
معنای این کلام آن نیست که باید دینی غیر از دین پدران انتخاب نمود ، بلکه چه بسا راه و دین پدران حق باشد، اما در هر دو صورت باید با انتخاب و تحقیق خود انسان باشد. حال چه نتیجه این تحقیقات منصفانه و درست اسلام باشد یا هر دین دیگری مهم نیست؛ مهم آن است که انسان به دور از پیش داوری و با انصاف و عقلانیت به دین و آیینی معتقد گردد که بتواند در قیامت بر گرویدن به آن در پیشگاه خداوند دلیل بیاورد.
پس مسلمان زاده نه تنها مي تواند. بلكه بايد دين حقيقي خود را انتخاب نمايد و حقيقت دين پدر و مادري خود يا هر دين ديگري را با تحقيق و بررسي و بررسي منصفانه و عالمانه به دست آورد و به آن پايبند باشد.
اما اين نكات را چگونه مي توان با حكم مرتد و مجازات ارتداد قابل جمع دانست ؟
چنان كه گفتيم انسان مي تواند، بلكه بايد با تحقيق و بررسي به دنبال يافتن دين حق باشد. از نظر فردي و عقل انساني نیز اين امر، صحيح و بي اشكال، بلكه لازم و ضروري است و اسلام هم به اين باور عقلاني صحه گذاشته است.
اما از نظر اجتماعی، این مسئله نمی تواند مورد قبول باشد . همه جوامع بشري با تغيير بنيادهاي فكري خود، به مقابله برمي خيزند . تغيير دين را كه به نوعي نابسماني فكري در متن جامعه ايجاد مي نمايد، مذموم مي دانند. بر همين اساس، هر آییني برای حفظ وحدت اجتماعی و حمایت از باورهای پیروان خود و گسترش آن در جامعه، راهکارهایی را اندیشیده تا اين امر شكل اجتماعي به خود نگيرد . اگر فردي در تحقيق خود به حقانيت دين ديگري رسيد، مجال ابراز علني آن و تلاش براي تخريب باورهاي ديگران نيابد.
دليل اين امر هم مسئله اي كاملاً منطقي و عقلاني است؛ زيرا در جامعه ه‏ایی که بر مبنای اعتقادات و باورهای دین معيني، قوانین، رفتارهای اجتماعی و فردی، امیال و آرزوهای انسان‏ها، ارزش‏های اخلاقی و اجتماعی و ... شکل گرفته، شخص حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضع‏گیری نموده و درصدد تخریب آن ها باشد؛ زیرا آثار نامطلوبی در زندگی فردی و اجتماعی ایجاد خواهد کرد. باعث تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد.
دليل روشن امر آن است كه بیش تر افراد جامعه قدرت تحليل و بررسي دقيق و درست در مورد حقيقت را ندارند. در صورتي كه باورهاي فطري و اجمالي آنان مورد ترديد و تشكيك قرار بگيرد و در مواجهه با سؤالات و شبهاتي در مورد حقانيت دين خود قرار گیرند، قدرت يافتن حقيقت را دست مي دهند؛ نه به عقيده جديد متمايل مي گردند و نه عقيده قبلي خود را همچون سابق مي توانند بپذيرند.
از همين جا به نگاه سوم، يعني نگاه اديان به تغیير دين مي رسيم :
از نظر اسلام تغییر دین به عنوان امري شخصي و دروني، حقيقتي مورد تأييد و قابل قبول و غير قابل انكار است؛ اما از این جهت که افکار عمومی و ایمان مردم را متزلزل می‏کند، اظهار آن روا و شایسته نیست. به همین دلیل، اسلام با وجود یک سری شرایط، با شخص مرتد، یعنی فردي كه دين خود را تغيير داده و در برابر دين قبلي خویش موضع انکاری گرفته، برخورد می‏کند. در این حال، اگر فرد باور خود را رواج ندهد و به امنیت فکری و فرهنگی جامعه آسیبی وارد نکند، به او کاری ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقیده‏اش نزد خودش محترم است.
اما از منظر تبلیغ جهانی بر علیه چنین حکمی باید گفت به نظر می رسد اگر تبیین صحیح و درستی از آنچه بیان شد به هر فرد غیر مسلمان ارائه شود بعید است که حکم ارتداد را حکمی نامعقول و غیر منطقی بداند بخصو ص که اصولا این حکم اختصاص به اسلام نداشته و ارتداد، از دیدگاه ادیان مختلف هم جرم است و مجازات آن نیز مرگ است. حتی در برخی از منابع ادیان موجود، حکم آن بسیار شدیدتر از اسلام است.
1. بقره (2) آیه 256.
2. زمر (39) آیه 18.

3. مائده (5) آیه 104