۲۱ اردیبهشت ۹۵, ۱۳:۰۵
با سلام و تبریک اعیاد من چند سوال دارم:
1. آیا عشق به معنای امروزی در اسلام وجود دارد؟
2. آیا اسلام قبول دارد که دو نفر درگیر هم باشند؟
و اگر جواب نه هست چرا خدا عشق را در وجود ما قرار داده؟
ممنونم
۲۴ اردیبهشت ۹۵, ۲۲:۲۰

  باسلام به شماعزیزم .اعیاد شعبانیه رابه شمانیزتبریک می گویم .برای پاسخ به این سوال باید بگویم که عشق چند نوع است 

1. عشق حقيقي (عشق انسان به خدا): اساساً عشق حقيقي هميشه متوجه نوعي از كمال است. انسان هرگز عاشق عدم و كمبودها نمي شود بلكه همواره دنبال هستي و كمال است و به همين  دليل آن كسي كه هستي و كمالش از همه برتر است از همه كس به عشق ورزيدن سزاوارتر مي باشد (عشق به كمال مطلق يعني خداوند تبارك و تعالي) اين عشق در حقيقت عشق انسان به خداست.(1)
2. عشق مجازي ( انسان به انسان): در اين عشق، عاشق متوجه سيرت و كمال و صفات معنوي معشوق است و چون اين صفات مثبت و معنوي از معشوق صادر مي شود عاشق به او علاقة وافر پيدا مي كند در اين جا در واقع ميان دو روح، نوعي كشش روحاني وجود دارد. عشق حقيقي و عشق نفساني از موهبت هاي الهي هستند.نمونة اعلي اين عشق عشق به پاكان و اولياي الاهي است كه آدمي را از هر عيبي مي پيرايد و آماده حضور در ساحت قدس معشوق ازلي ، جان جانان و سرچشمة همة زيبايي ها و عشقها مي كند. مولوي مي گويد:
هركه را جامه ز عشقي چاك شد او ز هر عيبي بكلي پاك شد
اين عشق نه تنها با وصال خاموش نمي شود كه تيز تر و سركش تر شده و هر روز جلوه تازه اي از زيبايي معشوق را بر عاشق رو نمايي مي كند.
3.عشق حيواني(شهواني): در اين عشق، فرد در پي تصاحب معشوق است تا بوسيلة او هوسهايش را آرام كند. در اينگونه عشقها كه معمولاً با يك نگاه و در خيابان يا مهماني ها پيدا مي شود بيشترين توجه عاشق به ظواهر معشوق ،چون صورت،اندام، و ديگر جاذبه هاي بدني اوست. اين عشق (اگربتوان نام عشق را برآن نهاد) از هيجان غريزه جنسي سرچشمه مي گيرد و طبيعتاً با وصال به سردي و گاه به نفرت مي انجامد.
تفاوت جوهري اين عشق با عشق مجازي و حقيقي اين است كه در اينجا عاشق معشوق را براي خود مي خواهد و حاضر است براي رسيدن به لذتهايش او را فدا كند، اما در عشق مجازي و حقيقي،عاشق خودرا فداي معشوق كرده،در او فاني مي گردد.
اگر چه بحث هايي بسيار زيبا در معارف، عرفان و ادبيات ما از عشق حقيقي و نفساني وجود دارد اما چون بحث ما مرتبط به عشق شهواني است فقط در اين قسمت متمركز مي شويم.
عشق شهواني و روايات: هدف انبياء و ا ئمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ اين بوده كه انسان را به كمال و رشد راهنمايي كنند و آنها را از سقوط اخلاقي نجات دهند. در برخي از روايات ما به عشق هاي شهواني اشاره شده و بيان شده كه چشم پوشي از اين هوس هاي نفساني باعث رشد انسان مي شود كه در زير به برخي از آنها اشاره مي كنم.
1. امام صادق ـ عليه السّلام ـ به كسي كه از عشق شهواني سؤال كرده بود چنين پاسخ دادند: اين عشق ها به خاطر اين است كه قلب از توجه و ياد خدا خالي مي گردد و با عشق به غير خدا پر مي گردد.(2)
2. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در اين باره مي فرمايند عشق غير حقيقي باعث مي شود كه چشم دل انسان كور شود و قلبش بيمار گردد و او با چشم غير سالم نگاه كند و با گوش هاي غير شنوا ( از حقيقت ) گوش دهد شهوات و هوس ها عقل او را نابود كرده و توجه به دنياي زود گذر قلب او را ميرانده است.(3)
3. درباره چشم پوشي از عشق هاي شهواني رواياتي بيان شده است. از رسول خدا (ص) روايت داريم كه من عشق فعف ثم مات مات شهيداً(4) كسي كه عاشق شود(عشق شهواني ) ولي به خاطر خدا از لذت زود گذر آن چشم پوشي كند و عفت بورزد و در آن حال بميرد چون شهيد (پاك و پيراسته از بديها) مرده است.
زمينه هاي پديد آمدن عشق شهواني : برخي از اين عوامل عشق مجازي چنين است: 1. ضعف بينش ديني و تربيت اخلاقي 2. چشم چراني 3. غفلت از ياد خدا 4. روابط با نامحرم 5. سخن گفتن زن با لحن تحريك كننده و آرايش و اظهار زينت براي نامحرمان 6. ترك ازدواج به موقع 7. خواندن رمان هاي عشقي 8. نگاه به فيلم هاي مبتذل(5) 9. دوستان ناسالم.

پيامدهاي عشق شهواني1. آشفتگي فكري و پريشاني حواس 2. بيماري هاي اعصاب و روان 3. شعله ور شدن شهوت جنسي 4. قرار گرفتن در موضع اتهام 5. خيانت 6. جرم و جنايت 7. ازدواج هاي ناپايدار 8. محروم ماندن از معشوق حقيقي(6) (خدا )
در پاسخ به اين سوال كه آيا خدا مي پسندد كه دو بنده اسير يكديگر شوند بايد گفت: عشق شهواني مورد رضايت خداوند نيست. و اساساً توصيه هايي در دين آمده كه حاوي مهارتهاي پيشگيري و درمان چنين عشقهايي است.

اگر عشق مجازي بد است چرا خدا در نهاد انسان قرار داد؟در پاسخ به اين سؤال توجه شما را به نكات ذيل جلب مي كنم.
الف) انسان موجودي است مختار: خداوند انسان را نعمت عقل و تفكر بخشيده است و به او قوه انتخاب اراده و اختيار داده است تا با انتخاب هاي صحيح خود (كه بر اساس شرع، وحي و الگوهاي صالح مثل پيامبران) به كمال برسد و روشن است كه اگر انسان زمينه دو فعل را داشته باشد ولي با اختيار فعل مثبت را انجام دهد لايق و سزاوار تشويق و جايزه است اما اگر تنها مجبور باشد يك راه را طي كند ديگر تشويق او بي معني است و پاداش و تنبيه در بارة او مفهومي ندارد. براي روشن تر شدن مطلب بالا به اين مثال توجه كنيد: اگر دانشجويي براي درس هاي خود برنامه ريزي كند و با جديّت درس بخواند و دوستان كوشايي انتخاب كند و در تحصيلات خود موفق شود، او سزاوار تشويق است اما كامپيوتر كه مطالب را حفظ مي كند و در اين كار مجبور است شايستة تشويق نيست (سازنده او را بايد تشويق كرد كه با اراده و تلاش اين اختراع را كرده). نظام هستي نيز همين طور است خداوند به ما حق انتخاب دو راه (مثبت و منفي) را داده تا با توجه به دين راه مثبت را انتخاب كنيم و سزاوار بهشت و قرب خداوند گرديم.
ب: انسان داراي دو بعد است: انسان دو بعد جسماني و روحاني دارد بر اساس آن، دو بعد گرايش در او وجود دارد كه لازم است ارضاء شوند اما ارضاء آن بايد در چارچوب شرع و خرد انجام پذيرد و نه هوسهايش سركوب شود و نه همة توان و سرماية عمرش در راه هوسبازي تباه شود .هوسها موجب تلطيف زندگي و موجب نشاطند و از اين رو در نهاد ما قرار گرفته اندكه در خدمت ما باشند نه ما اسير و بردة آنها . آنچه مهم است مهار،هدايت و جهت دهي آنها است. نكته كليدي و مهم اين است كه ما آدمي زادگان عاشق آفريده شده ايم اما انتخاب معشوقها به عهده خودمان نهاده شده است. و البته هركس بر اساس باورها، آرمانها و اهداف خود در زندگي معشوق يا معشوقهايي را برمي گزيند.و ارزش او هم به اندازة همان معشوقهاست.
ج) اصل در عشق، حقيقي بودن آن است. يعني عشق در نهاد انسان قرار گرفته تا انسان با آن به رشد و كمال برسد و اين گرايش و برخي از گرايش هاي ديگر در وجود ما اين است كه ما براي با اين كشش ها و گرايش ها به چيزهايي برسيم كه ما آن را در خود نداريم.
نكته پاياني:
آنچه در نيازهاي فطري (حقيقت جويي و...) و نيازهاي غريزي (مثل ميل جنسي، ميل به غذا و...) مهم است دو چيز است 1. ارضاء اين نيازها نه سركوب آنها 2. ارضاء بايد در چارچوب دين و خرد باشد و افراط و تفريط نشود (اعتدال در ارضاء) يعني آن گرايش دروني با شناخت (عقل، مشورت و كمك از دين) ارضا شود، هر كجا ما اين دو امر را ناديده بگيريم يا افراط و تفريط كنيم دچار انحراف و سقوط معنوي و آسيب جسماني مي شويم و بهداشت جسماني و روحاني خود را در خطر مي اندازيم.

 

پاورقی:

1. شيرازي . صدر الدين محمد . الحكمة المتعاليه . ج 7 . ص 174 . با كمي تغيير . چاپ بيروت .
2. ري شهري . محمد . ميزان الحكمه دورة (چهار جلدي) . ج3 . ص1988 . قم . نشر دارالحديث . چاپ اول . سال 1416 .
3. همان . ص 1988 .
4. همان . ص 1988 .
5. رحيمي . جعفر . عشق مجازي در منابع اسلامي . موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني . واحد تربيت مربي اخلاق . مديريت تربيتي . 1384 .
6. همان .